پایگاه خبری فولاد ایران- جهان در حال حاضر به یک بلوک تجدید قوا غرب و اتحاد خودکامه چین و روسیه توصیف می شود. با این حال این طرز تفکر محدودیت هایی دارد. برای شروع، همانطور که سفر ناموفق امانوئل ماکرون به چین نشان می دهد، غرب همیشه متحد نیست. و جالبتر برای رقابت بزرگ ژئوپلیتیک قرن بیست و یکم، حداقل 4 میلیارد نفر یا بیش از نیمی از جمعیت جهان در بیش از 100 کشور زندگی میکنند که نمیخواهند طرفی را انتخاب کنند.
به گزارش فولاد ایران، جنبش عدم تعهد کارنامه مشکوکی دارد. این جنبش در دهه 1950 به عنوان اتحاد کشورهای در حال توسعه که مشتاق اعمال حاکمیت جدید خود در میان تنش های فزاینده بین آمریکا و اتحاد جماهیر شوروی بودند، آغاز شد. در طول دههها، به یک مقام بزرگ و ضد آمریکایی تبدیل شد. فاقد انسجام، نفوذ نظامی، عضویت دائمی در شورای امنیت سازمان ملل، وزن اقتصادی یا حضور در مرزهای فناوری و مالی، قدرت کمی داشت.
بیش از 100 کشور ظاهراً بی طرف امروزی هنوز با بسیاری از مشکلات مشابه جنبش غیرمتعهدها در قرن بیستم روبرو هستند. آنها برای منسجم بودن به اندازه غرب، یا حتی اتحاد چین و روسیه، اشتراکات کمی دارند.
با این حال، به دو دلیل، دست کم گرفتن نقش آنها اشتباه است. اولاً، نفوذ اقتصادی آنها در حال افزایش است. 25 اقتصاد بزرگ غیر متعهد را در نظر بگیرید. آنها با هم 45 درصد از جمعیت جهان را تشکیل می دهند و سهم آنها از تولید ناخالص داخلی جهانی از 11 درصد زمانی که دیوار برلین سقوط کرد به 18 درصد امروز، بیشتر از اتحادیه اروپا، افزایش یافته است و پس از دههها تجارت جهانی آزادانه، الگوی تجاری ترکیبی آنها چند قطبی است، با یک انشعاب سهطرفه بین غرب، چین و سایر کشورهای غیرمتعهد.
دوم، رویکرد آنها به جهان، که بر اساس تمایل آنها برای توسعه ملی شکل گرفته است، بی رحمانه عمل گرایانه شده است. آنها به غیر محتمل ترین مدافعان تجارت جهانی تبدیل شده اند. از مکزیک گرفته تا اندونزی، آنها می خواهند آزادانه با هر دو طرف شکاف ژئوپلیتیکی تجارت کنند، در حالی که از فرصت های کسب سود نیز استفاده می کنند زیرا زنجیره های تامین به دور از اتکای بیش از حد به چین بازسازی می شوند.
نتیجه یک رویکرد سیال و معاملاتی به جهان است، زیرا کشورها در تلاش برای کسب مزیت در چرخش و معامله هستند. افراد غیر متعهد اغلب به تنهایی عمل می کنند، اما گاهی اوقات هماهنگ کار می کنند. اوپک، کارتل نفت، قاطعانه تر عمل می کند. لوئیز ایناسیو لولا داسیلوا، رئیس جمهور برزیل، در حال تبلیغ یک "باشگاه صلح" برای پایان دادن به جنگ اوکراین است و هند می خواهد از ریاست خود بر گروه 20 در سال جاری برای لابی کردن برای جنوب جهانی استفاده کند.
حتی با وجود اینکه اکثر کشورها می خواهند از اجبار پیوستن به یک بلوک ژئوپلیتیکی یا بلوک دیگر اجتناب کنند، با این وجود ابرقدرت ها برای به دست آوردن آنها رقابت می کنند. چین کشورهای غیرمتعهد را مانند اتحاد جماهیر شوروی، قابل پیشنهاد می داند، اما قدرت نرم چین اقتدارگرا محدودیت هایی دارد. شهروندان کشورهایی که پول چین را می گیرند به سختی در صف مهاجرت به پکن قرار می گیرند.
با این وجود، غرب باید برای رقابت برای نفوذ آماده شود. آمریکا و متحدانش باید در برابر وسوسه تسلیم شدن در مقابل تاکتیک هایی که در نهایت آنها را به مخالفان خودکامه خود تبدیل می کند، مقاومت کنند. توسل به نظم لیبرالی که پس از جنگ جهانی دوم ایجاد شد، برای پیروزی در این بحث کافی نخواهد بود. در عوض، غرب نیز باید با کشورهای غیرمتعهد در شرایط معاملاتی خود با ترکیبی از هویج و چماق تعامل داشته باشد.
برخی از نقاط قوت غرب پایدار هستند. دسترسی به بازار، فناوری و جریان آزاد اطلاعات. بخشهای دیگر پیشنهاد آن را میتوان بهبود بخشید، از جمله با ارائه یک شبکه انعطافپذیرتر از روابط امنیتی، مانند آنچه آمریکا در حال حاضر با هند دارد. و سایر مزایای سخت، از کاهش بدهی گرفته تا تامین مالی صنایع آب و هوایی.
نظم جهانی در حال ظهور با زمان تک قطبی آمریکا در دهه 1990 فاصله زیادی دارد. اما در بازار نفوذ، غرب می تواند رقابت کند.
منبع: اکونومیست