پایگاه خبری فولاد ایران- بزرگترین سوال در اقتصاد کلان جهانی در حال حاضر این است که آیا چین در آستانه یک "رکود ترازنامه" قرار دارد یا خیر. این واژه جذاب اقتصادی برای اولین بار توسط ریچارد کو از Nomura برای توصیف دهه از دست رفته ژاپن ابداع شد، اما بیشتر به عنوان "ژاپنی شدن" شناخته می شود.
این را می توان به سادگی به عنوان یک دوره طولانی کاهش تورم، کسادی اقتصادی، افت بازار دارایی و استرس مالی توصیف کرد، زیرا خانوارها / شرکت ها / دولت ها تلاش ناموفقی برای کاهش اهرم پس از گرانی بدهی دارند. نکته اصلی این است که اقتصاددانان جیپی مورگان شباهتهای ترسناکی را بین چین امروزی و ژاپن در دهه 1990 مشاهده میکنند، اما تفاوتهای کافی برای نشان دادن تشخیص «رکود ترازنامه» و توصیههای سیاستی که از آن ناشی میشود، بروز کرده است. با این حال، جنبههایی وجود دارد که آنها برجسته میکنند که در واقع در چین بدتر به نظر میرسند.
جی پی مورگان در گزارش خود اشاره می کند که چند شباهت وهم انگیز بین مخمصه فعلی چین و ژاپن در اوایل دهه 90 وجود دارد. شباهت اول در توسعه بازار مسکن است. اصلاح بازار مسکن چین از سال 2021 نه تنها دوره ای (یا ناشی از سیاست ها) است، بلکه ساختاری نیز منعکس کننده تغییرات عمده در تقاضا در مقابل عرضه در بازار مسکن است. این مشابه اصلاح بازار مسکن ژاپن در دهه 1990 است.
دوم، شباهت در عدم تعادل مالی است، یعنی سرعت افزایش و سطح مشکل بدهی. بر اساس BIS، نسبت کل اعتبارات غیرمالی به تولید ناخالص داخلی چین تا پایان سال 2022 به 297 درصد تولید ناخالص داخلی نزدیک شد، مشابه ژاپن در دهه 1990. همچنین به طور مشابه، بدهی عمدتاً داخلی است و نرخ پسانداز داخلی در هر دو کشور بالا است.
مشکل پیری جمعیت نیز مشابه است. سهم جمعیت سالمند (65 و بالاتر) در سال 1991 در ژاپن 12.7 درصد بود، مشابه چین در سال 2019 (12.6 درصد).
در جبهه خارجی، مازاد تجاری بزرگ ژاپن در مقابل ایالات متحده منجر به درگیری تجاری شد، همانطور که در توافق پلازا در سال 1985 (5 تا 6 سال قبل از شروع دهه از دست رفته ژاپن) و جنگ تعرفه ای آمریکا و چین که در سال 2018 آغاز شد، نمونه آن بود.
به گزارش فولاد ایران، از منظری گسترده تر، ظهور ژاپن (30 سال پیش) و چین (در حال حاضر) برای به چالش کشیدن وضعیت ایالات متحده به عنوان بزرگترین اقتصاد در جهان کاملاً مشابه است، که منجر به مقابله با ایالات متحده شد که در ابتدا در مورد کاهش عدم تعادل تجاری دوجانبه تمرکز داشت.
اما برخی تفاوت های مهم نیز وجود دارد. برخی از این تفاوت ها در واقع در مورد چین بدتر هستند و برخی بهتر هستند. شاید مهم ترین تفاوتی که جی پی مورگان به حساب می آورد، نسبت شهرنشینی بسیار پایین در چین است. نسبت شهرنشینی چین در سال 2022، 65 درصد بود، و اگر کارگران مهاجری که در مناطق شهری زندگی میکنند اما از امتیازات مشابه شهروندان شهری برخوردار نیستند را حذف کنیم، نسبت هوکو تنها 47 درصد بود. در ژاپن، نسبت شهرنشینی در سال 1988 از 77 درصد فراتر رفت.
نسبت شهرنشینی پایین به پتانسیل بیشتری برای افزایش بهرهوری مرتبط با مهاجرت نیروی کار از بخشهای کشاورزی به بخشهای غیرکشاورزی اشاره میکند. در بازار مسکن، این نشان میدهد که چین ممکن است تقاضای جایگزین زیادی برای مسکن در به اصطلاح فرآیند شهرنشینی جدید داشته باشد، یعنی زمانی که به ساکنان شهری غیر هوکو امتیازات هوکو داده میشود و باید خانههای روستایی خود را با آپارتمانهای شهری جایگزین کنند.
شکاف فعلی 18 درصدی کل جمعیت بین جمعیت شهری و جمعیت هوکو حاکی از تقاضای بالقوه مسکن از حداکثر 250 میلیون نفر یا 100 میلیون خانواده است.
دوم، چین بازار داخلی بسیار بزرگتری، مجموعه بزرگتری از فارغالتحصیلان STEM و بخشهای تولید جامع دارد. در حالی که چین ممکن است با محیط خارجی چالش برانگیزتری نسبت به ژاپن در دهه 1990 مواجه باشد، همچنین امیدی وجود دارد که چین بتواند به ارتقای فناوری و تجاری سازی در برخی زمینه ها دست یابد. به عنوان مثال، چین در سال های اخیر به یک بازیگر پیشرو در انرژی های جدید و وسایل نقلیه انرژی جدید تبدیل شده است.
سوم، شاید تا حدودی قابل بحث، ما فکر میکنیم که افزایش قیمت مسکن در چین نسبت به ژاپن در دهه 1990 شدیدتر است. این تا حدی به دلیل کنترل طولانی مدت اداری بر قیمت خانه های جدید و تا حدی به دلیل رشد درآمد قابل توجه است. برآوردهای ما نشان می دهد که مقرون به صرفه بودن مسکن همچنان یک مشکل بزرگ در شهرهای ردیف 1 بوده است: خرید یک آپارتمان 90 متری در سال 2010 به 21.1 سال درآمد خانوار و در سال 2022 16.6 سال درآمد خانوار نیاز داشت. در مقابل، مقرون به صرفه بودن مسکن. در شهرهای ردیف 2 و 3 که اکثریت بازار مسکن چین را به خود اختصاص داده اند، بسیار بهتر است. با استفاده از همان معیار قیمت مسکن/درآمد، این نسبت از 13.4 در سال 2010 به 8.3 در سال 2022 در شهرهای ردیف 2 و از 10.2 در سال 2010 به 6.1 در سال 2022 در شهرهای ردیف 3 کاهش یافت.
چهارم، حساب سرمایه چین به طور کامل آزاد نشده است. این امر خطر فروش آتش دارایی های داخلی (عمدتا مسکن) برای سرمایه گذاری در خارج از کشور را کاهش می دهد. در واقع، بسیاری از خانوارها همچنان در میان اصلاحات بازار مسکن، خانههای چندگانه را انتخاب میکنند، زیرا کاهش قیمت مسکن به دلیل کنترل دولت اندک بوده است و علاوه بر این، گزینههای محدودی برای سرمایهگذاری جایگزین وجود دارد.
در نهایت، دولت چین کنترل قوی تری بر هر دو طرف دارایی و بدهی مشکل بدهی دارد. این می تواند یک شمشیر دو لبه باشد: به این معنی است که احتمال یک بحران بدهی توقف ناگهانی در چین کمتر است، اما بخش های زامبی اقتصاد همچنان باقی می مانند و احتمالاً بیشتر گسترش می یابند، و مشکل مخاطرات اخلاقی را تشدید می کنند و انگیزه ها را تضعیف می کنند.
برای اصلاحات ساختاری این ممکن است فعالیت های مولدتر در اقتصاد را از بین ببرد و منجر به کاهش سریعتر از حد انتظار در رشد اقتصادی شود. بنابراین، نتیجه شهرنشینی کمتر، حباب املاک کمتر شدید است. کنترل سرمایه و بسیاری از اهرم های سیاست دولت که هنوز هم می توان آنها را فشار داد و کشید، که مسلماً همه تفاوتهای بزرگی هستند.
متأسفانه برای چین، در برخی موارد با ژاپن دهه 1990 متفاوت است. راه های غیر بهینه نگرانی اصلی جیپی مورگان این است که چین در واقع با سرعت بیشتری نسبت به ژاپن در حال پیر شدن است، که منجر به پیشبینیهایی شده است که «پیش از ثروتمند شدن پیر میشود» - نوعی تله با درآمد متوسط ناشی از جمعیت. در مورد ژاپن، سهم جمعیت 65 ساله و بالاتر در سال 1983 از 10 درصد و در سال 1994 از 14 درصد فراتر رفت. نرخ تولد از 12.7 (به ازای هر 1000 نفر) به 10.0 کاهش یافت. در مورد چین، تنها 7 سال (از 2014 تا 2021) طول کشید تا جمعیت 65 به اضافه از 10 درصد به 14 درصد کل جمعیت افزایش یابد و نرخ زاد و ولد در طی آن از 13.8 (به ازای هر 1000 نفر) به 7.5 کاهش یافته است.
دوم، تولید ناخالص داخلی سرانه چین در سال 2022 حدود 12800 دلار بود که بسیار کمتر از ژاپن در سال 1991 با 29470 دلار آمریکا بود. در حالی که کاهش تولید ناخالص داخلی سرانه ممکن است به معنای پتانسیل رشد بالاتر باشد، نشان می دهد که چین قبل از اینکه ثروتمند شود، پیر و بدهکار می شود.
اقتصاددانان جیپی مورگان خاطرنشان میکنند که پسزمینه اقتصادی جهانی برای چین بدتر از ژاپن در دهه 1990 است و فکر میکنند که دولت چین نسبت به آنچه معمولاً تصور میشود، فضای کمتری برای اقدامات مالی محرک دارد.
منبع: فایننشال تایمز