پایگاه خبری فولاد ایران- بیست سال پیش، جاشوا کوپر رامو، مشاور، برای اولین بار در مورد "اجماع پکن" نوشت. او معتقد بود که توافق واشنگتن در مورد آزادسازی مالی، ارزهای شناور و باز بودن سرمایه خارجی یک برند آسیب دیده بود. چین پیشگام رویکرد خود برای توسعه مبتنی بر اصول برابری، نوآوری و تمرکز بیوقفه بر حاکمیت و امنیت ملی بود. این برای بسیاری از کشورهای در حال توسعه جذاب خواهد بود.
در سالهای پس از آن، رهبران چین عمدتاً هرگونه جاهطلبی برای صدور مدل توسعه تحت رهبری دولت را رد کردهاند. اما آنها گاهی اوقات گستاخ تر هستند. به عنوان مثال، سال گذشته، شی جین پینگ در یک سخنرانی برای مقامات حزب کمونیست استدلال کرد که مدل اقتصادی این کشور «افسانهای را که مدرنسازی برابر با غربیسازی است، میشکند» و رشد آن در حال گسترش «انتخابها برای کشورهای در حال توسعه» است. رهبران گذشته و حال در جهان در حال توسعه - از عمران خان پاکستانی و ماهاتیر محمد از مالزی گرفته تا لوئیز ایناسیو لولا داسیلوا از برزیل و سیریل رامافوزا از آفریقای جنوبی - مزایای حداقل برخی از جنبه های این مدل را بیان کرده اند.
از زمانی که آقای کوپر رامو برای اولین بار در مورد اجماع پکن نوشت، اندازه اقتصاد چین از نظر دلار واقعی چهار برابر شده است و قدرت دیپلماتیک و نظامی این کشور را تقویت کرده است، هرچند اخیراً اقتصاد چین دچار رکود شده است.
به گزارش فولاد ایران، بهبودی این کشور از کووید-19 ضعیف بوده است و به دلیل بحران املاک محدود شده است، که شاهد کاهش سرمایه گذاری در این صنعت تقریباً یک چهارم به صورت اسمی از سال 2021 بوده است. تلاش ها برای تقویت تولید منجر به درگیری با قدرت های غربی شده است، که رهبران آن چین را متهم می کنند. اما دامپینگ کالاهای ارزان قیمت با توجه به این زمینه تیره و تار، تقاضا برای مدل چین را حال کاهش نمی دهد.
چین برای سه دهه مازاد حساب جاری داشته است. تشکیل سرمایه ثابت ناخالص آن، به 42 درصد تولید ناخالص داخلی می رسد که یکی از بالاترین ارقام در جهان است.
مواضع کشورهای دیگر نیز تعجب آورتر است. اگرچه توسعه اولیه کره جنوبی اغلب با چین مقایسه می شود، اما اکنون دو کشور از هم جدا شده اند. در واقع، چین اکنون اشتراکات بیشتری با بنگلادش و ترکیه دارد، کشورهایی که هدفشان ارتقای صادرات است اما سیاست دموکراتیک تری دارند. هند و اتیوپی نیز به چین شباهت دارند که بخشی از آن به دلیل سیستم بانکداری دولتی آنها است.
آنچه چین به رهبران کشورهای در حال توسعه ارائه می دهد، به جای یک مدل اقتصادی، اطمینان خاطر است که برای رشد نیازی به دموکراتیک شدن ندارند. همانطور که چارلز رابرتسون از شرکای فیم، یک شرکت سرمایه گذاری در بازارهای نوظهور و مرزی، می گوید: "برای بخش بزرگی از جنوب جهانی، موفقیت چین بسیار جذاب است زیرا نشان می دهد سفیدپوستان غربی همه پاسخ ها را ندارند." کشورهایی از جمله آنگولا، اتیوپی و تانزانیا توسط احزاب مسلط برخاسته از جنبشهای آزادیبخش ملی رهبری میشوند و مدتها به مداخله دولت، مدیریت دقیق تجارت و کنترل سیاسی اعتبار علاقه داشتهاند. ریکاردو سوآرس دی اولیویرا از دانشگاه آکسفورد میگوید چین نقشه کمتر و بهانه بیشتر برای آنها فراهم میکند.
اگرچه ویتنام، بنگلادش و اتیوپی سیاستهای مشابه چین را ارائه کردهاند، اما از رشد مشابه چین فاصله زیادی دارند. در همین حال، کشورهایی مانند گرجستان و لهستان نشان دادهاند که رشد سریع در نظامهای کمتر استبدادی امکانپذیر است. یاشنگ هوانگ از مؤسسه فناوری ماساچوست خاطرنشان می کند که اقتصادهای در حال توسعه می توانند خیلی بیشتر از تجربه چین در زمینه آزادسازی اقتصادی پس از شروع اصلاحات دنگ شیائوپینگ در سال 1978 بیش از تجربیات اخیر آن بیاموزند.
کشورهایی که توسعه دولت، زیرساخت ها، صادرات و صنایع سنگین را در اولویت قرار می دهند ممکن است خود را با مشکل مواجه کنند. آقای هوانگ پاکستان را به عنوان یکی از این نمونه ها ذکر می کند. نرخ باسوادی این کشور هنوز زیر 60 درصد است، اما با این وجود دولت سرمایه گذاری روی انرژی، راه آهن و کریدور اقتصادی چین-پاکستان، شبکه ای از پروژه های زیرساختی در مرز بین دو کشور را متمرکز کرده است. در حال حاضر، حداقل، اجماع پکن پابرجاست.
منبع: اکونومیست