پایگاه خبری فولاد ایران- امروز، درست مانند اواخر دهه 1920، اختلاف دستمزد و ثروت زیادی در امریکا وجود دارد. رشد مصرف انرژی اخیر، درست مانند دهه 1920 کم بوده است. تفاوت مهم امروز این است که سطح بدهی دولت ایالات متحده در حال حاضر در سطح فوق العاده بالایی قرار دارد. افزودن بدهی بیشتر در حال حاضر مملو از خطر است.
ایالات متحده بزرگترین اقتصاد جهان است. ایالات متحده همچنین دارنده «ارز ذخیره» جهان است که به دلیل تقاضای آن برای استفاده در تجارت بینالملل، اجازه میدهد تقاضا برای دلار آمریکا (در واقع بدهی ایالات متحده) بالا بماند.
تا سال 1981، تغییرات در نرخهای بهره یا توسط نیروهای بازار تحمیل میشد. پس از سال 1981، بدون شک همان پویایی بازار اتفاق افتاد، اما به نظر می رسد تلاش کلی برای مداخله توسط فدرال رزرو ایالات متحده در جهت سرعت بخشیدن به اقتصادی بوده است که به اندازه مطلوب رشد نمی کرد.
دادههای ماهانه اخیر نشان میدهد که نرخهای بهره 10 ساله پس از رسیدن به حداقل میزان در اوایل سال 2020، بسیار سریع شروع به افزایش کردند. کمترین میانگین نرخهای 10 ساله در جولای 2020 رخ داد و نرخها در آگوست 2020 شروع به افزایش کردند.
به گزارش فولاد ایران، ناتوانی آشکار فدرال رزرو در تنظیم نرخ های بهره بلندمدت به پایین ترین سطحی که می خواهد نگران کننده است زیرا سطح بدهی دولت ایالات متحده در حال حاضر بسیار بالا است.
نیازی به گفتن نیست که بازپرداخت بدهی با بهره در اقتصاد در حال انقباض بسیار دشوارتر می شود. در ایالات متحده، مشکل اساسی این است که از سال 1981، سیاست مالی ایالات متحده در پی ابزاری برای تحریک اقتصاد است. اکنون ابزارهای لازم برای تحریک اقتصاد برای رشد سریعتر تمام شده است و اضافه کردن بدهی بیشتر احتمالاً خیلی خوب یا برای مدت طولانی کار نمی کند.
بسیاری از سرمایهگذاریهای دولتی که با هدف تامین انرژی سبز و ارائه حملونقل از طریق برق انجام میشود، بازده خوبی ندارند. بارها به شهروندان گفته می شود که برای جلوگیری از تغییرات آب و هوایی نیاز به دور شدن از سوخت های فسیلی وجود دارد. اما انتشار CO2 در جهان همچنان در حال افزایش است.
به سختی می توان دید که همه چیز خوب پیش خواهد رفت، اما ما می دانیم که اگر قرار است با فروپاشی حداقل بخشی از اقتصاد جهان مواجه باشیم، این فروپاشی کند خواهد بود.
الف) سقوط بازار سهام
پس از حدس و گمان بیش از حد در بازار سهام در اواخر دهه 1920، بازار سهام در 29 اکتبر 1929 سقوط کرد و رکود بزرگ آغاز شد. یک تصادف بزرگ دیگر در سال 2008 و در دوران رکود بزرگ رخ داد. به نظر می رسد که هر دوی این حباب های سفته بازی ناشی از نرخ های بهره پایین کوتاه مدت بوده است.
(ب) کاهش قیمت خانهها، مزارع و سایر داراییها
رکود بزرگ به دلیل افت شدید قیمت مزارع مورد توجه قرار گرفته است. این رکود با کاهش شدید قیمت خانه ها شناخته می شود. ما اکنون با وضعیتی مواجه هستیم که املاک تجاری بسیار زیاد است. قیمت منطقا باید پایین بیاد کشاورزان نیز به دلیل عمده فروشی مشکل دارند قیمت مواد غذایی نسبت به هزینههای مختلف، از جمله پرداختهای بهره مربوط به خرید تجهیزات و رهن بسیار پایین است. قیمت مزارع نیز منطقاً باید کاهش یابد.
(ج) نکول بدهی
اگر نکول وام ها یا اوراق قرضه افزایش یابد، بانک ها، شرکت های بیمه، طرح های بازنشستگی و بسیاری از افرادی که دارای اوراق قرضه هستند به شدت تحت تاثیر قرار خواهند گرفت. (در واقع، حتی اگر نرخ های بهره بازار به سادگی افزایش یابد، ارزش دفتری صورت های مالی احتمالا کاهش می یابد.)
(د) ورشکستگی بانک ها، شرکت های بیمه و طرح های بازنشستگی
با ورشکستگی بانک ها، پول کمتری در گردش است. تمایل به کاهش قیمت کالاها بسیار پایین است و کشاورزان را در وضعیت مالی بدتری نسبت به قبل قرار می دهد. کاهش تولید مواد غذایی منجر به نیاز کمتر به مصرف نفت و در نتیجه کاهش قیمت نفت می شود.
(ه) تزریق پول
ممکن است دولت جدید سعی کند برای افزایش قیمت ها، پول بیشتری بر اساس بدهی منتشر کند، اما نتیجه این مقدار هنگفت پول و بدهی جدید احتمالاً تورم شدید خواهد بود.
(و) جنگ
جنگ امکان به دست آوردن منابع را در جای دیگر می دهد. ترامپ از اعمال تعرفه بر کالاهای وارداتی حمایت می کند. چنین تعرفههایی در جهت استقلال از چین، هند و سایر کشورهای صنعتی کار میکنند. به نظر میرسد ترامپ همچنین از دور ماندن از جنگ، تا جایی که ممکن است، دفاع میکند.
کامالا هریس از محدود کردن قیمت مواد غذایی حمایت می کند. این باعث خوشحالی شهرنشینان می شود، اما کشاورزان را تشویق می کند که کشاورزی را ترک کنند. محدودیت قیمت مواد غذایی امروزی نیز مانع از واردات مواد غذایی از جاهای دیگر می شود و بسیاری از قفسه های خالی در فروشگاه های مواد غذایی باقی می ماند. این امر به طور غیرمستقیم، تأثیر نامطلوبی بر تولید نفت جهان و مقدار مواد غذایی که در جاهای دیگر رشد میکند، خواهد داشت.
دونالد ترامپ تعرفهها و سیاستهای دیگری را پیشنهاد میکند که ممکن است برای بخشهایی از ایالات متحده، کانادا و مکزیک که فکر میکنند ممکن است منابع کافی برای کنار آمدن کم و بیش خود در آینده نزدیک داشته باشند، مفید باشد.
در مناطق پرجمعیت در امتداد هر دو سواحل ایالات متحده، سیاست های مبتنی بر بدهی کامالا هریس منطقی تر به نظر می رسد زیرا این بخش ها منابع محدودی برای تکیه دارند، اما در عوض جمعیت زیادی دارند. تنها راه حلی که می توانند تصور کنند بدهی بیشتر است. من انتظار دارم که اروپا و سواحل کانادا از استراتژی های کامالا هریس پیروی کنند، اما با رهبران خود.
من می توانم سناریویی را تصور کنم که در آن پس از انتخابات ایالات متحده، ایالات متحده به دو بخش تقسیم می شود: یک بخش ترامپ در مرکز ایالات متحده، و یک بخش هریس که بیشتر از دو ساحل و شاید چند ایالت شمالی تشکیل شده است. بخش ترامپ با کانادا مرکزی و مکزیک متحد خواهد شد و سعی خواهد کرد چند سال دیگر به فعالیت خود ادامه دهد. بخش هریس به سواحل کانادا و بیشتر اروپا خواهد می پیوندد تا با روسیه و چین وارد جنگ شود. بخش هریس بدهی های بیشتری صادر خواهد کرد. گروه هریس فراموش خواهد کرد که مناطق آنها واقعا نمی توانند تسلیحات زیادی بدون حجم عظیم تجارت بین المللی تولید کنند. در نتیجه، گروه هریس برای موفقیت در جنگ با مشکلات زیادی روبرو خواهد شد.
منبع: Oilprice