پایگاه خبری فولاد ایران- تعرفهها ساختار نیروی کار آمریکا را تغییر داده و آنها نمیتوانند زمان را به عقب برگردانند.
تأسیس زنجیرههای تأمین و اکوسیستمهایی که تولید محصولات پیچیدهای مثل آیفون را پشتیبانی میکنند، سالها زمان میبرد. مهارتها، قابلیتها و روابطی که در این فرآیند دخیلاند حتی بیشتر از آن زمان نیاز دارند. کارخانهها را نمیتوان مثل وسایل، از جایی برداشت و به جای دیگری منتقل کرد.
اما دونالد ترامپ تصمیم گرفت این کار را امتحان کند. او در روزی که آن را «روز رهایی» نامید، تعرفههایی گسترده و یکطرفه بر واردات وضع کرد تا تراز تجاری را اصلاح کند — نه به شکل متقابل، بلکه بر اساس سیاست کاهش کسری تجاری. این اقدام اقتصاد را دچار آشوب کرد، بازارها سقوط کردند و بهناچار ترامپ برای ۹۰ روز اجرای بخشی از تعرفهها را عقب انداخت، ولی تعرفهها علیه چین را افزایش داد. با این حال، بیثباتی اقتصادی باقی ماند و حتی ممکن است آسیبهای بلندمدتی وارد کرده باشد، زیرا این نااطمینانی در هزینه سرمایهگذاریها لحاظ شده است.
به گزارش فولاد ایران، تحلیلهای مختلفی درباره فرمول محاسبه تعرفهها و سوءبرداشتهای اقتصادی ترامپ مطرح شدهاند. حقیقت این است که فرمول تعرفهها چیزهایی را که رئیسجمهور فکر میکند اندازهگیری نمیکند.
و اصلاً منطقی نیست که آمریکا همه چیز را خودش تولید کند. در زندگی روزمره، ما کالاهایی را میخریم بدون اینکه انتظار داشته باشیم فروشنده نیز از ما چیزی بخرد. اگر کشوری بخواهد همه چیز را خودش بسازد، نمیتواند در هیچ زمینهای تخصص پیدا کند. این یعنی کاهش بهرهوری و رقابتپذیری کمتر در عرصههایی که آمریکا مایل است در آنها پیشتاز باشد.
ریشه مشکل: شوک چین، نه ظلم جهانی
البته، هرچند تعرفهها راهحل خوبی نیستند، ولی باید به ریشه نارضایتی آمریکا نگاه کرد. مشکل رقابتپذیری آمریکا در جهانیسازی ریشه دارد. بهویژه چیزی که اقتصاددانان آن را «سندروم چین» یا «شوک چین» مینامند.
در مقالهای مشهور در سال ۲۰۱۳ از دیوید آتور، دیوید دورن و گوردون هانسون، تخمین زده شده که بین سالهای ۱۹۹۹ تا ۲۰۱۱ حدود ۲ تا ۳ میلیون شغل تولیدی در آمریکا به خاطر واردات ارزان از چین از دست رفت. برخی مناطق مانند ایالتهای صنعتی در غرب میانه و جنوب آمریکا ضربه سختی خوردند.
این مناطق نه تنها شغلهای از دست رفته را جبران نکردند، بلکه دچار فقر، بیکاری، اعتیاد به مواد مخدر، و دوقطبی شدن سیاسی و اجتماعی شدند، حتی کارگران خارج از صنعت نیز به خاطر فشار رقابت و تضعیف قدرت چانهزنی، شاهد رکود دستمزد بودند، مخصوصاً آنهایی که مدرک دانشگاهی نداشتند.
وعدههای "یادگیری برنامهنویسی" یا رفتن به سمت شغلهای فناورانه اغلب محقق نشد. خیلی از کارگران، بهخصوص افراد مسن یا ساکنان مناطق محروم، نمیتوانستند به راحتی مهارت جدید یاد بگیرند یا جابهجا شوند.
فشارهای سیاسی و اقتصادی در حال افزایش است. حتی درون حزب جمهوریخواه نیز شکافهایی ظاهر شده. پاسخ متقابل چین هم وضعیت را بدتر کرده. تعرفهها احتمالاً برای ترامپ کارساز نخواهند بود و ادامه این راهبرد همراه با افزایش تورم، در انتخابات میاندورهای به ضرر او تمام خواهد شد.
اما تضاد بین والاستریت و خیابان اصلی، همچنان پابرجا خواهد بود و بالاخره کسی باید برای آن راهحلی بیابد؛ چه ترامپ، چه جانشینانش.
منبع: الجزیره